مرّ علىّ ـ علیه السلام ـ و معه الحارث الاءعور فاذا دَیْرانىّ یضرب الناقوس . فقال علىّ ـ علیه السلام ـ: یا حارث ! أتعلم ماقول هذا الناقوس ؟ قال : اللّه و رسوله و ابن عمّ رسوله أعلم . قال :انّه یصف مثل خراب الدنیا. یقول :
1 ـ مهلاً مهلاً یا ابن الدینا؟
مهلاً مهلاً انّ الدنیا
2 ـ قد غرّتنا و استهوتنا
لسنا ندرى ما فرّطنا
3 ـ فیها الاّ ان قد متنا
ما من یوم یمضى عنّا
4 ـ الاّ هدّت منّا رکنا
5 ـ زِنْ ما تأتى زن ما تأتى
زن ما تأتى زن ما تأتى
6 ـ وزناً وزناً وزناً وزناً
تفنى الدنیا قرناً قرناً
7 ـ یا ابن الدنیا جمعاً جمعاً
یا ابن الدنیا سَرَطاً سرطاً
8 ـ ما من یوم یمضى عنّا
الاّ أثقل منّا ظهراً
9 ـ انّ المولى قد خبّرنا
انّا نحشر غُرلاً بُهماً
10ـ قد ضیّعنا داراً تبقى
واستوطنّا داراً تفنى
فقال الحارث لعلىٍّ ـ علیه السلام ـ: أو تعلم النّصارى ذلک؟ قال : لایعلم ذلک الاّ نبىّ أو صدّیق أو وصىّ نبى ّ.
فانّ علمى من علم النبىّ ـ صلّى اللّه علیه ج آله ج و سلّم ـ و علم النبّى ـ صلّى اللّه علیه ج آله ج و سلّم ـ من علم جبریل ـ علیه لسلام ـ و علم جبریل ـ علیه السلام ـ من علم اللّه تبارک و تعالى .
مولا ـ علیه السلام ـ در راهى مى رفتند. حارث اعور در معیّت حضرتش بود. ترساى دیرنشینى دیدند که ناقوس مى زد. امیرؤمنان
از حارث پرسیدند: حارث ! مى دانى این ناقوس چه مى گوید؟ پاسخ داد: خدا و
پیامبرش و پسرعموى رسول بهترى دانند. فرمود: او ویرانى این دنیا را (براى
عبرت ) به مثل باز مى گوید. او مى گوید:
1 ـ هان اى زادهء دنیا! آرام !آرام ! آرام !
2 ـ که دنیا ما را فریفته مفتون ساخت , کوتاهى هایى که کرده ایم را نخواهیم دانست .
3 ـ مگر آن گاه که رخت از جهان بربندیم . روزى بر ما نمى گذرد
4 ـ مگر آن که دنیا تکیه گاهى از ما را ویران نسازد.
5 ـ آنچه را مى آورى خود ارزیابى کن . آرى , آنچه را مى آورى بسنج .
6 ـ به خوبى هم بسنج . قرن هاى روزگار در پى یکدیگر مى گذرند.
7 ـ اى زادهء دنیا, بیندوز! آرى , اى زادهء دنیا ببلع و فرو ده !
8 ـ روزى بر ما نمى گذرد مگر آن که بارى گران تر بر پشت ما مى نهد.
9 ـ پروردگار, آگاهمان کرده است که دیگر بار از نو آفرینشى جدید خواهیم داشت .
10ـ ما سراى جاودان را وا نهاده در خانه اى ویران شدنى منزل کردیم .
آن
گاه حارث به آن حضرت عرضه داشت : آیا ترسایان این را مى دانند. فرمودند:
این سخن را جز پیامبران و صدّیقان ووصیاى پیامبران کسى دیگر نمى داند. دانش
من از دانش پیامبر ـ صلى اللّه علیه و آله ـ است و دانش او از جبریل و او ازانش پروردگار بزرگ .(چکامهء کوثریّه , صص 24ـ 25)
الامالی صدوق، ص295؛ دستور معالم الحکم (ابن سلامه)، ص134.