آزاد

برای دل خودم

آزاد

برای دل خودم

اخلاق نیکو

حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش امام باقر (ع) روایت مى کند : امیرالمومنین علی علیه السلام  با مردى غیرمسلمان در مسیری همراه شد. مرد به او گفت: اى بنده خدا ! قصد کجا دارى؟ حضرت فرمود: کوفه.

هنگامى که بر سر دوراهى رسیدند مرد راهش را تغییر داد و حضرت امیر نیز مسیرش را از کوفه به مسیر وی تغییر داد.

مرد: شما خیال رفتن به کوفه نداشتى؟

حضرت امیر: آرى خیال کوفه داشتم.

مرد:راه خود را رها کردى؟

حضرت امیر: می دانم

مرد: در حالى که می دانی این مسیر شما نیست چرا همراه من شدى؟

حضرت امیر: این از کمال خوش رفاقتى است که شخص دوستش را هنگام جدایى مشایعت کند و پیامبر ما این گونه به ما فرمان داده است.

مرد: پیامبر شما واقعا این چنین گفته است؟

حضرت امیر: آرى.

مرد: تنها پیرو واقعى او کسى است که از او در کارهاى با ارزش پیروى کرده است و من نزد تو شهادت مى دهم که من هم بر طریقه و روش تو هستم. پس  مسلمان شد.

چه کسی جواب این سوال را می داند؟

چرا در قصه حکایت بقال و طوطی از مثنوی این ابیات نیست؟ پس من این ابیات رو از کجا به خاطر می آورم


ابیات حذف شده>>>

کار پاکان را قیاس از خود مگیر           گرچه باشد در نبشتن شیر شیر

آن یکی شیر است که آدم می خورد      و آن دگر شیر است که آدم می خورد

آن یکی شیر است اندر بادیه               و آن دگر شیر است اندر بادیه


تکه هایی از مثنوی

بیانی زیبا در این باب که انسان نباید در سه موضوع با دیگران سخن پرانی کند


          در بـیـان ایـن سـه، کم جنبان لبت  
          از ذهــاب و از ذهـب وز مـذهـبـت
          کین سه را خصمست بسیار و عدو
          در کـمـیـنـت ایـسـتد چون داند او
          ور بــگــویـی بـا یـکـی دو الـوداع
          کــل سـّـرٍ جــاوز الــاثــنـیـن شـاع
          گـر دو سـه پـرنـده را بـنـدی بـهـم
          بــر زمـیـن مـانـنـد مـحـبـوس از الـم
          مـشـورت دارنـد سـرپوشیده خوب
          در کـنـایـت بـا غـلـط‌ افـکن مشوب

حکایت ابان بن تغلب

ابان بن تغلب گوید که:

زنی را دیدم که پسرش مرد، برخاست و چشمان او را بست و  گفت: جزع و گریه چه فایده دارد، آن چه را که پدرت چشید تو هم چشیدی و مادرت بعد از تو خواهد چشید، بزرگ ترین راحت ها برای انسان خواب است و خواب برادر مرگ است چه فرق می کند در رختخواب بخوابی یا جای دیگر، اگر اهل بهشت باشی مرگ به حال تو ضرر ندارد و اگر اهل ناری زندگی به حال تو فایده ندارد، اگر مرگ بهترین چیزها نبود خداوند پیغمبر خود را نمی میراند و ابلیس را زنده نمی گذاشت