در ادامه شاعر(جلال الدین محمد بلخی) این گونه نتیجه می گیرد که همواره بدترین دشمن انسان خود اوست و این قدرت ها و ویژگی هایی که به او عطا شده همواره برای او دردسر درست می کنند همانطور که دشمن طاووس پر اوست زیرا برای زیبایی پر هایش او را می کشند یا دشمن روباه خود اوست زیرا بخاطر دم زیبایش او را می کشند و چندین مثل دیگر نیز در تایید این معنی می آورد و می گوید که دشمن زرگر زیبایی او شد و به واسطه همین زیبایی ظاهری هم عاقبت کشته شد:
خون دوید از چشم همچون جوی او دشمن جان وی آمد روی او
دشمن طاووس آمد پر او ای بسی شه را بکشته فّر او
گفت من آن آهوم کز ناف من ریخت این صیاد خون صاف من
ای من آن روباه صحرا کز کمین سر بریدندش برای پوستین
ای من آن پیلی که زخم پیلبان ربخت خونم از برای استخوان
فّر: شکوه و جلال
ناف آهو: در شکم آهوی خُطای(تاتار) غده ای وجود دارد که از آن مُشک را بدست می آورند که ماده ای سیاه رنگ و خوشبو است