آزاد

برای دل خودم

آزاد

برای دل خودم

عصای پیری

رفتار آدم‌ها با بالا رفتن سن اونها تغییر میکنه!

ای بسا از یه چیزایی خوشتون میاد ولی بعد که سنتون بالا رفت ازشون متنفر می شید یا برعکس!

مثلا من یه زمانی از آلو و خرمالو متنفر بودم ولی الان دوست دارم و میرم می خرم؛ از حبوبات بدم میومد  امام الان دلم میخواد مرتب حبوبات بخورم  و خیلی چیزای دیگه.

طبع شعری آدما هم با گذشت زمان تغییرمیکنه؛ من اگر کسی قبلا این شعر رو برام می خوند با خودم میگفتم هیچ معنایی درش نیست و یک چیز کاملا بدیهی رو فقط خواسته گفته باشه ولی امروز این شعر به من خیلی حس عجیب و زیبایی میده.

پس اگر شما هم از این شعر خوشتون نیومد، منتظر باشید، ببینید کی این شعر براتون لذت بخش خواهد شد

و اما این بیت :

بشارت میدهد هردم؛ عصای پیر در دستم

که مرگ اینجاست؛ یا اینجاست؛ یا اینجاست

نظرات 3 + ارسال نظر
M جمعه 10 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 15:02

مرگ در کنار تو زندگی است

این ادامه شعر است؟

a.b پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 00:09

این اب روان،ما ساده تریم.این سایه ،افتاده تریم.
نه تو می پایی و نه من ،دیده بگشا.مرگ امد،در بگشا

الهام چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 06:54

ولی به نظر من‌شعر باید محتوای امیدبخش داشته باشه
این‌شعر بر خلاف شروعش که بشارت رو عنوان میکنه بسیار شعر مایوس کننده و بیخودیه ..
مرگ‌هرگز بشارت نمیده و انسانی که سنی ازش گذشته این شعر رو بخونه کاملا تصویر ذهنی مرگ رو با هر قدمش با عصا خواهد داشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد