آورده اند که در مجلس
خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت:
کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند. یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر
می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود. یک شب برادر عابد را در سجده
، خواب ربود. آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او
بخشیدند. گفت: من سالها پرستش خدا کرده ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند.
ندا آمد ، آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج.
محمدعلی
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1393 ساعت 06:45